خواب
خواب
***
باغ بود و باغ بود و باغ بود
هر درختی برگ و بارش زاغ بود
قار و قار و قار و قار
من یکی تنها هزار
لانه ام بن بوته خارها
نغمه هایم گم درون قار ها
هر گلی پژ مرد از آوآز زاغ
خار ها هم همنوای هر کلاغ
اب و دانه اشگ بود
باز با ما رشگ بود
برگ ریزان بی صدا
مرگ گل ها بی عزا
قار و قار و قار و قار
آسمان هم تیره تار
پر شکسته کنج لانه
در غم هم آب و دانه
بی پر پرواز
نغمه خوانم باز :
من ز خوابم می پرم ؟
یک سوال بی جواب
در مرگ خواب
( انچه میماند صداست )
از کتاب درکوچه های شهر صفحه 97