پولک
پو لک
****
این من و:
کوچه های ماه و سال
پس کوچه های روز و شب
خسته در ها . طاق واز
کوچه های بی نشان
شکلک بی شکل وار
نام ها :پو سیده از : زنگ زمان
رسته گلسنگ خزان
سینه دیوار تار
نقش من هر جا عیان
ماه و سالم ریخته
در تن هر کوچه ای
خیره بر من :زنده سان تمثال ها
نی . چنان گرم اشنا
شاخه های عور و لخت
رویش ما را روایت گفته بود
ریزش ما می نمود
8
من غمین و دردمند
در تن هر کوچه ام
روز ها و ماه های رفته ام
چون پولک زنگار وار
سال و ماهم را به معبر ریخته
ناله هر پولکی زیر پا
عزم رجعت کرده ام
بانگ می آید بگوش:
آی مردک با توام
اخرین لحظه هایت
پولکی است
باش می افتد به خاک
و من ….افتا….دم
از کتاب در کوچه های شهر ص 140






















































