مرثیه ای برای فرشته ای مهربان و برای تنها بهار دلبندش ویار مهربانش وحید عزیز
دوست وبرادر عزیزم اقای علی کال پاشایی که سالهاست از لطف ومحبت همه اعضای ان خانواده بهره مندم وعلی اقا پدری مهربان و رئوف ونمونه چند روزی است در اندوه و ماتم و سوگ دختر دردانه اش فرشته نشسته اندوه من کم از انها نیست . وقتی محبوبه عزیز خبرش را داد شعری برای سنگ مزار فرشته سرودم که امروز برای حک در سنگ مزار ارسال شد از زبان بهارش . به شرح زیر :
شعر سنگ مزار فرشته
………
پر گشودم من به عرش کبریا
دخترم جان من و جان شما
من به لبخند بهارم گل شدم
یک گلستان میشوم پیش خدا
این شعر با تسلیتی اشگ الود به بهار و وحید وهمه خانواده تقدیم است
و مرثیه ای از زبان بهار برای مادرش
……………..
مامان چه زود تنهایم گذاشتی
وخود را در خاک کاشتی
خاک گل میدهد
نه مثل مامان فرشته
بخدا میگم : مادرم
فرشته فرشته های تست
اورادر دل بهار سر سبز
سر گرم قصه های بهارش کن
فرشته بی بهار در بهشت
وما در انجماد خزانی زشت
بابا گریه میکند
نه برای من برای فرشته بهار
وغریبانه در حسرتی درد الود
اشگ هایش را پاک میکند
میدانم بابا بعد از این فرشته هم خواهد بود
شب ها درخواب لالایئ و قصه هایم را
بخودم بگو شاید ستاره ها فراموش کنند
بابا هم فراموش نمیکند
مامان….مامان…..مامان……….
باز هم تقدیم به پدر و مادر دغدار