دسته: مقالات مندرجه در مطبوعات

مهر

مهر

  مهر **** پرده را پس می زنم رقص مهتاب است روی برگ ها نارون می نوازد هر نوا با برگ و باد چشم می دوزم به ماه در ترنم با خودم در نیمه شب:...

در یک غبار

در یک غبار

در یک غبار **** دریک غبار گم شده در متن اضطراب از قلب سنگ و گیاه شیرابه های گون نوش می کنم آمد نسیم و روشنی از بطن انتظار نام مرا به حوصله تنگ خویش...

در نگاه

در نگاه

  در نگاه ***** در نگاه شرمگینی ابر دارد اشیانه حس رنجوری است در اندوه لانه سایه ها در گونه خفته بسته لب های کبود از یکی بود و نبود شب دراز است و سحر...

سیمرغ عشق

سیمرغ عشق

  سیمرغ عشق ********* من در ستیغ عشق و حماسه با زخم تیر وتبر بر تنم اما پیروز و بی سپر سر پا ایستاده ام لبخند بر لبم . روشن شبم پیروز و سرفراز در...

پشت زمان

پشت زمان

  پشت زمان *******   گاهی ارزو ها به اندازه عمر قد می کشد و حسرت ها به اندازه قد ادمی دهلیزی سیاه وسپید از ارزو  به حسرت راه دارد و پشت زمان ایستاده تا...

عشق

عشق

  عشق **** در عشق بهار و نوبهار دگرم جز عشق همه خطاست کار دگرم منصور منم ولی نه یکبار بدار هر روز ز عشق سر بدار دگرم

کوله بار

کوله بار

کوله بار ***** سهند و سبلان با تمام بزرگی و هیبت شان بر دوش هایم نشسته اند و ارس از چشم هایم سرازیر و جاری است پلک هایم سدی است دریا در دلم مواج و...

کتاب عمر

کتاب عمر

  هر روزمان چو برگی از یک کتاب عمری است هر برگ قصه ای هست تا در گذشت ایام در چیدمان دوران دیوان عمر گردد با قصه های خوبش با تلخی و مرارت با هر...

بامهتاب

بامهتاب

در قایقی سرگردان برسینه موج اسمان را چنگ می زنم تا ریسمانی بیاویزد به رهایی وساحل   ابر ها غضب میکنند و. رگبار با ریسمان به اسمان میروم وقایق را به موج ها می سپارم...

تهران شهر دود

تهران شهر دود

  هوا دود است و تاریک است خیابان پر ز ماشین وترافیک است وگاهی تنگ و باریک است و اما بنز هم شیک است و پشت بنز یک خیک است وحتما خیک لاییک است ….....

خون سپید

خون سپید

خون سپید باران اشگ غمین یاران در اسمان اگر نیست در گونه های انان از سرخی شقایق صورت نگشت گلگون رخسار زرد و دلخون این چشم ها به حسرت دیدست روز فردا مرداب را گلی...

مهر

مهر

مهر پرده را پس میزنم رقص مهتاب است روی برگ ها نارون می نوازد هر نوا با برگ وباد چشم میدوزم به ماه در ترنم با خودم در نیمه شب: ماه من زیبا تر ازخورشید...

دریغ دیرآمدی

دریغ دیرآمدی

دریغ دیرآمدی **** دریغ دیرامدی نوشدارو وجانی دوباره عمر به درازای ماه وسال نیست انگاه که رسول عشق بشارت آمدنت داد جانت در جسم من نهاد وعمری زجروعذاب را به یک لحظه ازمن ستاند فهمیدم...

با ستاره ها      تقدیم به عزیزم فاطمه

با ستاره ها تقدیم به عزیزم فاطمه

دلتنگی شبانه بغضی گلو گیر اندود مهتابی که از پنجره روی سینه ام نشسته اینک: منم ودلتنگی و بغض روایت تنهایی و بی همزبانی دو قطره اشگ. ابری پیش چشم با دست خسته گیسوی نزدیک...