زندگی ( کرونایی ) زندان خود ساخته بشر من عمری است با کرونا ها زندگی میکنم
ادمی بطول تاریخ محصور اندیشه و عقل وخرد ناقص و حرص و طمع واز و بلند پروازی زیسته است . . دلالت و راهنمایی انبیا و اولیا نیز
تاثیری گاه مسکن داشته و در نهایت انسان هر بیراه ای را که خواسته پیش گرفته که باز بطول ودرازای تاریخ عبرتی از گذشت روزگار و سرنوشت پیشینیان خود نگرفته . حتی پیشرفت
علوم وتمدن به انسانیت ادمی نیفزوده وبه حرص واز وخود پرستی وخود بینی فزوده است . کاخ نشینی و برده داری وبی خبری از درد و رنج همنوع وبرادر خود از قدیم یادگار فرعون
و فرعونیان بوده وضعیف کشی و قوی شدن بخاطر امیال دنیوی سرمشق پادشاهان و فرمانروایان وحاکمان حتی بظاهر متمدن بوده ..چند نکته کوچک واشاره به تاریخ :
ازلینچ سیاهان در افریقا وامریکا وکشتار سرخ پوستان و استعمار کشور های ضعیف و کم درامد توسط همه کشور های اروپایی یظاهر متمدن و جنگ های متوالی تا جنگ جهانی
اول وبعد جنگ دوم جهانی که من با چشمان کودکی شاهد فقر ودر ماندگی مردم وسالها بدور از مهر پدری که بعنوان یک افسر درگیر وظیفه نظامی اش بود وکمکهای مادرم تا حد توانش به همسایه ها و نیازمندان بیاد دارم ووقتی هم پدرم برگشت من اورا نشناختم واوهم مرا باکمی ورانداز کردن درکوچه مرا شناخت هنوز شوق و هیجان واحساس پدرم را که مرا سخت در اغوش گرفته و اشگ می ریخت بیاد دارم وبعد ها که بزرگتر شدم فهمیدم که بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی فقط برای کسب قدرت وثروت وانسان کشی و برادر کشی . که هنوز هم اهداف
ابر قدرت های جهانی است بکار رفته. من بیشتر نمی توانم بنویسم در این ایام کرونایی عجز و استیصال ابر قدرتها و درماندگی انان تاثیری در بیداری ایمان وخرد انها هم نخواهد کرد که
دنیا را با عدالت وبرابری وانسانیت پیش ببرند کرونا یک حکمت و رحمت الهی به انسان در مانده عصر حاظر ومدیران مسلح جهانی است که جز منافع خود هدفی بنام انسانیت ندارند وعدالت شعاری بیش نیست وبنام تمدن و ترقی فضیلت های انسانی را نیز از بین برده اند . کرونا یک رنسانس در جهان هستی و مدرن ومتمدن مااست تا نسل های
حال واینده بیداری را تجربه کنند . وبه وظایف انسانی خود در مجموعه جهانی با برادری وبرابری وعدالتی که تمام ادیان انرا توصیه کردهاند عمل کنند . درغیر اینصورت هر ادمی
خود یک ( کروناست ) من هرگز در زندگی ادمی ضعیف و ناتوان نبوده ام ادمی سر سخت مبارز با مشگلات . تنها و یکتنه حریفم پدری از کرونا در بیارم سراغم نمی اید . وسالم
و روز بروز قبراق تر میشوم . شاید امشب که این یادداشت خلاصه را نوشتم کرونا را عصبانی کرده باشم سراغی از منهم بگیرد . و کاش بیاید ودراین خانه خلوت خودم تنها جانش را بگیرم وخیال همه را راحت کنم .تا فردا بتوانید با خیال راحت به سیزده بدر بروید . ولی دختر ها اینقدر ترسیده اند که دیگر سراغ سبزه گره زدن نخواهند رفت
با ارزوی سلامت ورستگاری هم شما. نوبهار