انتقاد دکتر على اصغر شعردوست نسبت به نوشته زندگی کرونایی ایرج نوبهار
جناب مستطاب استاد ايرج نوبهار
يادداشت كوتاه و به عبارتى دلنوشتهٰ كوتاه ولى پرمضمون و قابل تأمل جنابعالى با عنوان “من عمرى است با كروناها زندگى مى كنم” را خواندم و متعجب شدم. حقيقت اين است كه از قلم دلنشين نشأت گرفته از روح اميدوار شما، تراوش مطلبى اينگونه يأس آلود، خلاف جهت هميشگى سلوك و سرود شماست.شايد اينهم از عوارض قرنطينه است كه نيك مرد آزاده جناب نوبهار كه اسمشان نامى با مسمّا در عرصهٰ فرهنگ و ادبيات كشور است اينگونه زندگى كرونايى را ترسيم كرده است، در حاليكه زندگى كرونايى را زندان خود ساختهٰ بشر مى خواند، هفتاد سال زندگى با نشاط علمى ، ادبى، با دهها فعاليت اثرگذار را زيستن با كروناها خطاب مى كند… بالاخره بر مبتدا بايد متاسف بود يا بر خبر بعداز آن بايد شادمانى كرد كه در پس هشت دهه زندگى مؤثر امروز سرزندگى اين مرد كلان و با كمالات از جوانان همسال نوه ها و نتيجه هايش پيشى مى گيرد، اينگونه نااميد ننويسيد، خداى ناكرده شايد خواننده اى كه شما را از نزديك نمى شناسد، باور كند كه استاد نوبهار پس از عمرى جانكاه اكنون خسته از زندگى بقول خودش در انتظار ريق رحمت الهى است كه لاجرعه سربكشد… همانگونه كه در پيشانى سايت خود نوشته ايد، “كمى مانده به رفتن” پيشنهاد مى كنم كه آن را برداريد هنوز راهى دراز در پيش داريد و بقول شاعر: هزار باده ناخورده در رگ تاك است… همچنانكه در تبريك هشتاد سالگى تان عرض كردم اميدوارم جشنى براى صد سالگى تولد شما گرفته شود، اگر ما زنده بوديم كه مى دانيم چه بكنيم و اگر نبوديم انسانهاى حق شناس كم نيستند بويژه مردان بزرگى كه در جمع دوستان شما هستند…
استاد محترم، جناب نوبهار ارجمند
اجازه مى خواهم كه بعداز اين چند سطر ارادتمندانه چند نكته را هم در ارتباط با دلنوشته تان متذكر شوم:
– در اينكه ظلم همزاد بشر است ترديدى نيست، از همان روزى كه فرزندان حضرت آدم به جان هم افتادند و يكى به ناحق ديگرى را كست، آدميت مُرد. اگر اينگونه نبود پيغامبر ما هدف از بعثت خود را احيا و اتمام مكارم اخلاقى ذكر نمى فرمود، كداميك از ائمه ما به مرگ طبيعى به جهان باقى رفته اند؟ در دنياى امروز هم ظلم استكبار كارد را بر استخوان مظلومان رسانده است، همين چند روز اخير بنده و برخى همكاران دانشگاهى .” استادان ادبيات و علوم انسانى ” درگير تنظيم نامه اى براى روشنفكران و انديشمندان جهان جهت فشار بر امريكا براى لغو تحريمهاى ظالمانه بوده ايم. ترديدى در اين ظلمهاى آشكار كدخدايان دهكده جهانى نيست، اما آيا همهٰ غرب را با يك چوب مى سود راند؟ تعامل تمدنها اصلى است كه امروزه همهٰ انديشمندان بدلن معترفند. البته تأثير تمدنها در يكديگر از قديم الايام مطرح بوده است و از اين رو به جرأت مى توان گفت كه فرهنگ يكدست و خالص وجود ندارد.ريشه هايى از تمدن هندى را مى توان در قسمتهايى از فرهنگ ايرانى جست و جو كردهمچنانكه آثارى از تمدن ايرانى را مى توان در متن فرهنگ يونانى يافت.رمز ماندگارى فزهنگها نيز در همين تعامل عناصر با يكديگر است. هرگاه فرهنگى اين توانايى را نداشته باشد، به يقين محكوم به شكست است. در زمانهٰ ما، كه عصر سيطرهٰ رسانه ها بر تمام شئون زندگى بشر است، زندگى با خويشتن و براى خويشتن معنا ندارد. آثار حضور فرهنگى و علمى ما از آن سوى چين تا قلب اروپا “و هرجايى كه مركز تمدنى و علمى محسوب مى شود”، به روشنى ديده مى شود. پس نبايد غرب را يكسره مذموم و شرّ مطلق انگاشت، بلى بخشى از سردمداران و شايد بسيارى از آنها براى منافع خودشان حتى به شهروندان خود هم رحم نمى كنند، و با احساس قدرتمندى طغيان مى كنند، أنگونه كه عاليترين مقام ايتاليايى چند روز پيش در تقبيح و مذمت خودشان، كرونا را از نتايج غفلت انسانها از ارزشهاى انسانى و دورى از فضيلتهاى اخلاقى قلمداد كرد.باز هم گلى به جمالش، غرضم اين بود كه در كنار نمونه هاى برشمرده شما ذر تاريخ بشر و جغرافياى زمين همواره در كنار ظلم و ظالمين انسانهاى فضيلتمدار، حق جو و حق گو بوده اند، حتى در غرب و همه را سياه نمى توان انگاشت ” جامهِ كس سيه و دلق خود ازرق نكنيم”
– استاد محترم، جناب نوبهار شريف
– چند نكتهٰ ديگر را لازم به عرضه مى دانستم، اما طنين دلنواز اذان صبح با صداى دلنشين دوست و همكار مرحومم جناب صبحدل نهيب ضرورت آمادگى براى نماز صبح را مى زند، و من بقيه نكات را براى دوران “پسا كرونايى” وامى گذارم كه اگر زنده بودم در طبيعت پالوده اى كه ذكر خيرشان را كرده ايد، حضورى صحبت كنم. در پايان از حضورتان مى خواهم، آنچه را جسارتاً به قلم آوردم، بمثابهٰ اظهارات شاگردى ابجدخوان در محضر استادى عالم بپذيريد.
– از خداوند بهارآفرين، عمرى عريض و طويل توأم با نشاط نوبهارى براى استاد نوبهار آرزومندم.
–
– على اصغر شعردوست ،
– بامدا دوازدهم بهمن ١٣٩٩ ،
– تهران