دلنوشته امشب ( سالگرد ) از صفحه43 کتاب ترانه های شبانه تاغ
سالگرد
******** توضیح اینکه شب یلدا تولد من است
یک شب یلدای دیگر هم رسید
سالگرد عمر یعنی شصت و هفت
سخت جان . اندوهگین
اینه فریاد می ارد که : این
عمر یعنی : رفت و رفت
*
رویگردی تازه می ارم به دور
زاد روزم را نگاه :
تا به ادم میرسم!
جنگل است وبیشه ای
راندگان ان بهشت جاودان
پیش هم زانوی غم خم کرده اند
مادرم حوا چه تاوان میدهد
ان پدر زالی است از زجر و عذاب
*
باز انگارم که دیروز است روز
طفل نوپایی براه
یاد دارمروز های مدرسه :
اب – بابا- نان وبار
واژ ها اموخت بعدا روزگار :
اب : یعنی اشگ چشم
ابشار درد و رنج
از دو چشم ادمی
بر مزار ارزو
*
نان چه بود ؟
الوده اندوه و خون
در پی نان ها دویدن
با من و ما ها چه کرد
کاش اب و نان نبود
درد انسان هم نبود
*
بار هم شد :
کل زجر زندگی
دوش بابا ها نشست
منت هر دون و پست
زخم ناسوری شد و :
پشت انسان را شکست
******* باز این شعر تقدیم به سروران عزیزی که خود میدانند وامدا ر مهر ولطف بزر گواری انها هستم